بازم ٢٠ اسفند

سلام ،سلام به تمام دوستاي گلم ،كمتر از 24 ساعت ديگه 24 سال از اولين گذران اشكهام ميگذره و دوباره به من يادآوري ميشه كه غصه ي دنيارو نبايد خورد ،آخه از اولش همين بود ،وگرنه گريه نميكرديم
از تمام دوستاني كه تو اين ده روز بهم تبريك گفتن تشكر ميكنم ،اميدوارم كه هميشه سلامت و سرحال باشيد و پيشاپيش سال خوبي داشته باشيد ،اينم ي چند جمله ي كوتاه مثلا ادبي واسه خودم

يك شب در اوج من شدم
آغاز روزهاي بهار
يك روز دم دم آمدم
اينجا ميان آسمان
اينجا صدا نيست ،روز نيست
شب هست و حتي بي گمان ،يك سوي آن هم نور نيست
خوف شب از من رد شد و پشتم تماما سرد شد
گفتم نگاهم خسته شد ،دنياي من هم زرد شد

بازم از همه ممنونم

بي خيال كفش
پا برهنه ميزنم به راه
من مسافرم چه باك
روح من به رفتن است
كفش ها بهانه اند

تنهاترين ...s.s...
می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , , , , , ,

وصف نابودي

زیر این باران غمگین با قدمهائی سنگین با همین چشمان اشکین از همین شلاق خشمگین این منم، تنهاترین با همین بغضهای دیرین گفتن ناگفتنی ها خیلی سخت اما تنهائی همین وایسادن جلوی آئینه و دیدن خط عمر باز هم بی خبر از پیش همه رفتن رفتن و نگفتن بی هدف اینور و اوونور دیدن هیچ و هیچ فردی و ندیدن دیگه آرزوهارو ناامید شدن گریه هارو نگه داشتن یک دفه با تمام وجود از غصه ترکیدن اینجا همه با هم غریبه بودن دنیا! به دنیا اومدن و نابود شدن
می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , ,

بازم ٢٠ اسفند

سلام ،سلام به تمام دوستاي گلم ،كمتر از 24 ساعت ديگه 24 سال از اولين گذران اشكهام ميگذره و دوباره به من يادآوري ميشه كه غصه ي دنيارو نبايد خورد ،آخه از اولش همين بود ،وگرنه گريه نميكرديم
از تمام دوستاني كه تو اين ده روز بهم تبريك گفتن تشكر ميكنم ،اميدوارم كه هميشه سلامت و سرحال باشيد و پيشاپيش سال خوبي داشته باشيد ،اينم ي چند جمله ي كوتاه مثلا ادبي واسه خودم

يك شب در اوج من شدم
آغاز روزهاي بهار
يك روز دم دم آمدم
اينجا ميان آسمان
اينجا صدا نيست ،روز نيست
شب هست و حتي بي گمان ،يك سوي آن هم نور نيست
خوف شب از من رد شد و پشتم تماما سرد شد
گفتم نگاهم خسته شد ،دنياي من هم زرد شد

بازم از همه ممنونم

بي خيال كفش
پا برهنه ميزنم به راه
من مسافرم چه باك
روح من به رفتن است
كفش ها بهانه اند

تنهاترين ...s.s...
می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , , , , , ,

وصف نابودي

زیر این باران غمگین با قدمهائی سنگین با همین چشمان اشکین از همین شلاق خشمگین این منم، تنهاترین با همین بغضهای دیرین گفتن ناگفتنی ها خیلی سخت اما تنهائی همین وایسادن جلوی آئینه و دیدن خط عمر باز هم بی خبر از پیش همه رفتن رفتن و نگفتن بی هدف اینور و اوونور دیدن هیچ و هیچ فردی و ندیدن دیگه آرزوهارو ناامید شدن گریه هارو نگه داشتن یک دفه با تمام وجود از غصه ترکیدن اینجا همه با هم غریبه بودن دنیا! به دنیا اومدن و نابود شدن
می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , ,